۱۳۸۹/۱۰/۱۰

وقتی مشرق‌نیوز به دروغ نوه‌ی امام را به راهپیمایی نه دی می‌برد و تابناک اصل ولایت فقیه را از آن استخراج می‌کند

خبری منتشر شده‌‌بود مبنی برحضور سیدعلی خمینی٬ نوه‌ي امام خمینی در مراسم مهدیه‌ي تهران که به مناسبت سالگرد راهپیمایی ضد فتنه(!) نه دی پارسال برگزار شده بود٬ شرکت کرده‌است. این خبر قاعدتا تکذیب شد اما خبرگزاری‌های حکومتی و وابسته به دولت که معمولا کم نمی‌آورند با این حضور خیالی حتی مصاحبه هم کردند و نه تنها حضور امسال را تایید که حضور در راهپیمایی پارسال را هم به دروغ بزرگشان اضافه کردند. خلق این مصاحبه را مشرق نیوز برعهده گرفت (اینجا) و طبق معمول نشریات زنجیره‌ای به سرعت آن را پخش کردند.
یکی از رسانه‌هایی که از این مصاحبه‌ي خیالی حسابی ذوق کرد تابناک بود که برای آن تیتر «بخاطر اهل بیت(ع) و اصل ولایت فقیه در مراسم شرکت کردم» را کارکرده و عکسی نامربوط را هم به خبرش ضمیمه کرده بود تا ماجرا مثلا واقعی‌تر جلوه کند. از سایر رسانه‌هاي اصولگرایی که این دروغ را منتشر کردند نیز می‌توان به رسالت و باشگاه خبرنگاران اشاره کرد.
پس از اصرار این رسانه‌ها برخلق مصاحبه و دروغ‌های یکی از دیگری شاخدار تر٬ دفتر امام خمینی (سایت جماران) خبر را تکذیب کرد (اینجا) و اعلام کرد که «جناب آقای سید علی خمینی روز پنج شنبه نهم دی ماه 1389 در شهر مقدس قم بوده اندو مصاحبه ای نیز با هیچ یک از رسانه های خبری نداشته اند».

من از دوستان راستی صمیمانه می‌پرسم٬ یک رسانه چندبار باید دروغ بگوید تا نزد شما اعتبارش را از دست بدهد؟ یکبار؟ ده بار؟ هزار بار؟ یا اینکه اصولا شما رسانه‌هایی را دوست دارید که خوب «دروغ» می‌گویند و بهتر حکومت و جامعه‌اي منطبق با تصورات ذهنی شما خلق می‌کنند؟

۱۳۸۹/۱۰/۰۸

نداشتن مشروعیت و هفته نامه‌ای محلی که یکشبه روزنامه‌ای معتبر می‌شود

در رسانه‌های زنجیره‌ای حکومت متنی از یک «روزنامه نگار» روس به نام السکاندر پروخانوف منتشر شده است که در آن ایران را همچون مدینه‌ي فاضله‌ای توصیف کرده است که شوروی می‌توانست باشد اما خب متاسفانه نشد! در ادامه نکاتی که در واکنش به این متن در پاسخ به یک همکار طرفدار حکومت به ذهن من رسید می‌خوانید (این متن را از یکی از این لینکها می‌توانید بگیرید):

1- عقده‌ی خود کوچک‌بینی
چرا نظر غربی‌ها اینقدر برای ما مهم است؟ چرا ما باید دنبال کوچکترین مطلبی از نویسندگان «خارجی» بگردیم که ما را تایید کرده باشند و ما به‌صورت گسترده آنرا منتشر کنیم و انرا تاییده‌ای بر مشروعیت خود بدانیم (کافی است این مقاله‌ی کیهان را در گوگل جستجو کنید تا ببینید به چه کثرتی از برادران ارزشی آنرا در وبلاگها و وب‌سایتهایشان منتشر کرده‌اند) آیا دلیل آن جز این است که مشروعیت ما زیر سوال است و ما به هردری می‌زنیم تا مطلبی در تایید خود پیدا کرده و آنرا منتشر کرده و به آن ببالیم؟ (در همین مورد خواندن این مطلب وبلاگ سیبستان را که در نقد عقده‌ی خودکه‌‌تر بینی و خودمرکزجهان‌بینی غالب ِ اصولگرایان نوشته شده است را به شما توصیه می‌کنم).

2- معتبر یعنی چه؟
اگر به وب‌سایت روزنامه‌ی زافترا مراجعه کنید می‌بنید که اولا آخرین شماره‌ی موجود مربوط به 22 دسامبر است پس این نشریه روزنامه نیست و حداقل هفته‌نامه است. با نگاهی به سایت نشریه (ترجمه و مطلب مورد نظر) و اینکه فقط زبان روسی دارد و نحوه‌ي انتشار (هشت صفحه‌ی هفتگی) و تبلیغات چیپ موجود در سایت و تک زبان ِ بودن آن متوجه می شوید که درواقع با یک هفته نامه‌ي محلی طرف هستید. تنها جایی که من توضیحی در مورد این نشریه پیدا کردم اینجاست که می‌گوید این نشریه یک روزنامه در مسکو است که «اخبار محلی» را پوشش می‌دهد! آیا روزنامه‌ی معتبر یعنی همین؟ چند مقاله از گاردین و نیویورک تایمز و ... در حمایت از جنبش سبز برای شما بیاورم کافی است؟

3- سیاست یک بام و دو هوا
اگر نظرات غربی‌ها برای شما و حاکمیت مهم و قابل توجه است چرا فقط نظرات مثبت و مورد علاقه‌ی شما اجازه‌ی انتشار دارند؟ چند متفکر؛ استاد دانشگاه٬ سیاست‌مدار٬ هنرمند و حتی ورزشکار خارجی می‌خواهید برای شما نام ببرم که از جنبش سبز حمایت کرده و مخالف سیاست‌های حکومت ایران هستند و وضع حقوق بشر را در ایران زیر سوال برده‌اند؟ به ازاء هر یک ایمیل اینچنینی شما٬ من حاضرم ده مورد ازحمایت روزنامه‌نگاران و روشنفکران «معتبر» از جنبش سبز برای شما بفرستم٬ اما می‌دانید که در نظر حکومت این اظهار نظرها «مداخله در امور داخلی» کشور ماست! تا وقتی کسی از حکومت ایران تعریف کند هفته‌نامه‌ محلی‌اش تبدیل به یک روزنامه‌ي معتبر می‌شود و نظرش حلوا حلوا می‌شود اما کافی است نظرش انتقادی باشد٬ آنگاه صهیونیست و عنصر بیگانه و مداخله‌جوی و امثالهم است. برای نمونه شما را به‌خواندن نظرات «نوام چامسکی» در مورد جنبش سبز و حرکت آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران دعوت می‌کنم. چامسکی از بزرگترین متفکرین زنده‌ی حال حاضر دنیاست٬ کافی است نگاهی به صفحه‌ي ویکی‌پدیای پرو و پیمان او بیاندازید٬ تقریبا از هردانشگاهی از شرق و غرب دنیا مدرک افتخاری دارد و نظریات او مخصوصا در حوزه‌ی زبان‌شناسی در زمان خودش دنیا را تکان داده است. اگر مصاحبه را خوانده باشید می‌بینید که این متفکر چقدر «مستقل» بوده و در کنار انتقادات تندی که از غرب و سیاست‌های آمریکا دارد در عین حال منتقد حکومت ایران نیز هست٬ آنرا استبدادی دانسته و در کنار مردم ایران ایستاده‌است. اساتید دانشگاه و متفکرین زیادی را می‌توانم برای شما نام ببرم که در کنار جنبش سبز ایستاده‌اند و منتقد حکومت ایران هستند اما بنابر سیاست «یک بام و دو هوا» طبیعتا شما هیچ اطلاعی از آن‌ها ندارید و یا اگر دارید فقط بخش انتقادات آن‌ها از غرب در رسانه‌های مورد علاقه‌ی شما منعکس شده است.

4- نظرات توریست‌ها چقدر برای ما مهم است؟
از همه‌ی این موارد که بگذریم نظرات اشخاصی مانند این روزنامه‌نگار روسی برای من یک دید کاملا توریستی از ایران است. مدت بسیار کوتاهی به ایران می‌آیند و از اینکه برخلاف تبلیغات غرب٬ ایران را کشور پیشرفته‌ای با بزرگ‌راه‌ها و ماشینهای جدید و جوانان عمدتا تحصیل کرده و خوشتیپ می‌بینند (عمدتا برای این عزیزان ایران در نیمه‌ی بالایی تهران خلاصه می‌شود!) شوکه شده و با این برداشت سطحی نظراتی به همین نسبت سطحی هم می‌دهند و می‌روند. برای نمونه اگر به خاظر داشته باشید کریس‌دی‌برگ یکسال قبل از انتخابات به ایران آمد و شدیدا مورد استقبال ایرانیان قرارگرفت (اگر نمی‌شناسید کریس‌دی‌برگ یک خواننده‌ي پاپ ایرلندی است که در بین جوانان ایرانی بسیار پرطرفدار است و فکر نمی‌کنم شما دانشجویی را پیدا کنید که قطعاتی از اورا نداشته باشد٬ مخصوصا دردهه‌ي هفتاد و اوائل دهه‌ي هشتاد موزیک او ورد زبان جوانان ایرانی بود) آقای کریس‌دی‌برگ که از این استقبال و پذیرایی گرم٬ حسابی ذوق‌زده شده بود در یک مصاحبه‌ي مطبوعاتی گفت که تهران از لندن هم امن‌تر است. نظری که شدیدا توسط حکومت هم روی آن مانور شد... چند وقت پیش در برنامه‌ی کوک ِ بی‌بی‌سی فارسی مصاحبه‌ای دیدم از همین آقای کریس‌دی‌برگ که الان ترانه‌ای در سوگ «ندا» خونده بود٬ نظرش کاملا در مورد حرفی که زده بود عوض شده بود و خودش هم اعتراف می‌کرد که در ایران فقط چندروزی مهمان بوده و در رستوران‌ها و موزه‌ها و مصاحبه‌ها وقتش گذشته و امیدوار بود که ایران هرچه زودتر به آزادی برسد تا بتواند بالاخره برای طرفدارانش در ایران کنسرتی برگزار کند!

5. حقانیت جای دیگری است
با همه‌ی طرفداری که از جنبش سبز و حرکت مردم ایران توسط متفکرین و هنرمندان خارجی می‌شود آیا اینها دلیلی بر حقاینت این جنبش لست؟ به نظر من خیر٬ اینها می‌تواند قوت‌قلب دهنده باشد اما من حقانیت را در جای دیگری دیدم
من حقانیت را در شادی و شور و امید مردم ایران در حرکت سبزشان قبل از انتخابات در سرتاسر ایران دیدم٬ در زنجیره‌ي سبز از تجریش تا راه آهن دیدم؛ در ترافیک و شور بلوار وکیل آباد تا طرقبه دیدم....
من حقانیت را در راهپیمایی ملیونی روز 25 خرداد تهران دیدم. خودم متاسفانه در این راهپیمایی نبودم اما از تصاویر و ویدئوهای زیادی که منتشر شد و همچنین از بین صحبت‌ها و نوشته‌های دوستان و اطرافیان٬ شاهد یک روز تاریخی در ایران بودم و مطمئنم این روز در تقویم آینده‌ی ایران ثبت خواهد شد.
من حقانیت را در این سخنرانی محتشمی‌پور(رئیس کمیته‌ی صیانت از آراء موسوی و وزیر کشور دوران موسوی و از بنیانگزاران حزب‌ا.. لبنان) در 27 خرداد دیدم. دلایلی که آنموقع محتشمی پور برای تقلب می‌آورد هنوز که هنوز است هیچکدامش پاسخ داده نشده و به روشنی تقلب در انتخابات را نشون می‌دهد. (توصیه می‌کنم اگر این سخنرانی را ندیدید حتما ببینید.)
من حقانیت را در بیانیه‌هایی متین و سراسر ادب و منطق میرحسین موسوی دیدم٬ بیانیه‌ها و خواسته‌هایی که نه تنها هیچکدامشان پاسخ داده نشدند بلکه سیل تهمت‌ها و اتهامات را به سوی میرحسن سرازیر کرد (از سران فتنه و بزغاله و گوساله خواندن تا درخواست اعدام کردن و جیره بگیر انگلیس وماسون خواندن و هزاران اتهام بدون دلیل و مدرک دیگر) هرچه گذشت مردانگی و ایستادگی میرحسین و کروبی و بی‌سلاح بودن حکومت در مقابل اینان بیشتر و بیشتر برای من آشکار شد. (منظورم از سلاح٬ البته منظق و استناد است و گرنه سلاح سردو گرم که فراوان دارند و استفاده کردند و حتی خواهرزاده‌ی موسوی را هم کشتند!)
من حقانیت را در نامه‌های اسیران جنبش‌سبز در زندان دیدم (نامه های عبدا.. مومنی، محسن امین زاده، نوریزاد، حمزه کرمی و خیلی‌های دیگر)
من حقانیت را در حکم شش سال حبس و 20 سال محکومیت از فیلم‌سازی جعفر پناهی دیدم. وقتی حکومتی از فکر کردن (فیلم‌ساختن) هنرمندش اینقدر می‌ترسد که به این شدت سرکوبش می‌کند٬ حتما حقیقت بزرگی را پنهان می‌کند...

۱۳۸۹/۱۰/۰۳

وقتی یک دیوار ِ دروغین می‌تواند تمام سقف را نگه‌دارد!

منبع: نانوشته هاي ناشناخته
تیتر اصلی: "اثبات دروغ بودن سالم ماندن دیوار با عکس احمدی نژاد "
خلاصه: استاندار کرمان ادعا کرده‌است طی زلزله‌ی هفته‌ی گذشته٬ از چهار دیوار یک ساختمان٬ یک دیوار آن که عکس احمدی‌نژاد را داشته سالم مانده و سه دیوار دیگر فروریخته است. عکسی نیز برای اثبات این ادعا منتشر شده است٬ حال آنکه همانطور که از این عکس به‌وضوح مشخص است سقف این ساختمان کاملا پابرجاست٬ حال چگونه ممکن است که یک سقف فقط بر روی یک دیوار باقی بماند و فرور نریزد٬ جز اینکه کل داستان دروغ باشد؟

تصویر:


دروغ، دروغ، دروغ …

منبع: کلمه
پندار نیک را با سفاهت، گفتار نیک را با وقاحت و کردار نیک را با قساوت یکی گرفته اند و بی شرمانه از مکتب ایرانی می گویند. روزها به تمدن ایرانی می نازند شب ها به خانه های ایرانیان می تازند. به اسم مهرورزی، عوام فریبی می کنند و به نام ملت، دولت می پرورند. توهم و خرافاتشان را بصیرت می دانند و نمی دانند که به جهل مرکب گرفتارند. بزرگ ترین زندان خبرنگاران جهان را بنا کرده اند و از آزادترین کشور جهان می گویند . رتبه ی اول اعدام های جهان را با داعیه ی مدیریت جهان یکجا می خواهند . فرعونی می کنند و از اسلام و دیانت دم می زنند. از دموکراسی دینی می گویند و به موبوکرات ها پناه آورده اند. داعیه ی تقوا دارند و جز غوغا نمی دانند . جمهوریت و اسلامیت را برانداخته اند و باز هم مدعی نظام اند سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده اند. [متن کامل]

وقتی حتی وزیر احمدی‌نژاد هم اورا دروغ‌گو خطاب می‌کند

پس از برکناری فضاحت‌بار منوچهر متکی در حین ماموریت در سنگال که صدای همه را در آورد٬ ابتدا معاون اول احمدی‌نژاد درمراسم تودیع متکی (که خود متکی در آن شرکت نکرد) به دروغ گفت که متکی را با خبر کرده بودیم٬ درحالیکه متکی این دروغ را تکذیب کرد (خبرگزاری مهر-28 آذر) و سپس خود احمدی‌نژاد بود که در مصاحبه‌ی مطبوعاتی که در ترکیه داشت در حین تکرار این جمله که «چیزی از توش در نمی‌ياد» گفته بود منوچهر متکی از برکناری خود با خبر بوده است. دروغی که با واکنش سریع متکی روبرو شد «متکی با صدور بیانیه ای اظهارات احمدی نژاد را رد کرد» (خبرگزاری مهر-3 دی).

آدمی که در این سطح و به این راحتی دروغ می‌گوید شما خود حدیث مفصل بخوانید....

۱۳۸۹/۰۹/۱۹

فرمودند: "با جمله‌ی «تن ناقصی دارم» ِ رهبری گریه کردند"

فرمودیم:
نوشتید که گریه کردید. ما هم وقتی صحنه ی قتل ندا را دیدیم گریه کردیم،
وقتی از کشته شدن سهراب اعرابی با خبر شدیم گریه کردیم،
وقتی تصاویر و ویدئوهای حمله‌ی شبانه‌ی بسیج و نیروی‌انتظامی به کوی دانشگاه تهران (شب 25 خرداد) را دیدیم گریه کردیم،
وقتی بعد از تظاهرات ملیونی سکوت 25 خرداد از کشته شدن هشت نفر از تظاهرات کنندگان با خبر شدیم گریه کردیم،
وقتی از کشته شدن محسن روح الامینی و سه نفر دیگر در کهریزک باخبر شدیم گریه کردیم،
وقتی شهرام فرج زاده و شبنم سهرابی با ماشین نیروی انتظامی؛ ظهر روز عاشور در میدون ولی عصر زیرگرفته شدند گریه کردیم،
وقتی سیدعلی موسوی، خواهرزاده ی موسوی روز عاشورا ترور شد گریه کردیم،
وقتی دوستهایمان را پس از روزها زندان انفرادی در دادگاههای نمایشی دیدیم گریه کردیم،
وقتی نامه های زندانیان را از شکنجه های جسمی و روحی که در زندان برآنها رفته بود خواندیم گریه کردیم، (نامه های عبدا.. مومنی، محسن امین زاده، نوریزاد، حمزه کرمی و خیلی‌های دیگر)
وقتی باتوم خوردیم، اشکاور خوردیم، گاز فلفل خوردیم...
ما گریه کردیم و با تمام وجود فهمیدیم که وقتی فرعون دستور سرکوب می ده و می گه هرکس برای اعتراض به خیابون بیاد مسئولیتش متوجه خودش و کاندیداهای معترض هست یعنی چی... ما همچنان هم گریه می کنیم اما می دانیم که حکومت به کفر باقی می ماند اما به ظلم نه!

[جان‌باختگان اعتراضات به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران]

فرمودند: "آقای موسوی میتونست از روشهای قانونی استفاده کنند"

فرمودیم:
جوان با بصیرت عزیز چقدر از روش های قانونی موسوی با خبری؟ چقدر از جلسات محتشمی‌پور (رئیس کمیته‌ی صیانت از آراء موسوی و وزیر کشور دوران موسوی و از بنیانگزاران حزب‌ا.. لبنان) با شورای نگهبان و وزارت کشور با خبری؟ یعنی اینقدر ساده‌ای که فکر می‌کنی موسوی که خودش با شعار قانون‌گرایی و عمل به قانون اساسی و جلوگیری از دروغ به میدون اومد یک شبه تصمیم گرفت قانون روکنار بذاره؟ اصلا هیچکدوم از بیانه‌های موسوی رو‌می‌خوندی؟ اصلا می‌دونی که راهپیمایی مسالمت آمیز یکی از اصول قانون اساسی ماست؟ (اصل 27) یعنی حتی راه‌‍پیمایی هم خودش یک راه قانونیه! می‌دونم این مدت شدیدا با تلوزیون و فارس نیوز و ... تحت سم‌‍پاشی بودی تا حدی که فکر می‌کنی موسوی (این پیر سیاست، کسی که مملکت رو از دوران جنگ عبور داد) سیاست رو کنار گذاشت و لشکر کشی خیابونی کرد! ازت عاجزانه خواهش می‌کنم این ویدئوهای سخنرانی محتشمی‌پور در روز 27 خرداد رو ببینی تا بفهمی چه کسانی دنبال قانون رفتند و چه کسانی به نفعشون بود تظاهرات مسالمت آمیز مردم رو به خشونت بکشن و بعدهم به شدت سرکوبش کنن... خواهش می‌کنم این ویدئوهارو ببین و بعد نظرتو بگو. درمورد سایر صحبت‌هات هم فعلا چیزی نمی‌گم چون متوجه‌ام که خیلی چیزا رو نمی‌دونی و کلی چیز هست که باید به‌ت گفت....
ویدئوها اینجاست
فرمت 3gp رو بگیر که سبکتره. اگر نتونستی بگیری بگو تا برات ایمیل کنم.

[وبلاگی ارشی‌ای که کامنت بالا برایش گذاشته شد، کامنت را منتشر نکرد.]

۱۳۸۹/۰۸/۰۵

وقتی دروغ‌های رجانیوز، مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم کفری می‌کند

رجا نیوز علاوه بر اینکه قادر است از ساختمان در حال ساخت توهین به مسلمانان استخراج کند (+) و یا اعتراض نمادین زنان اسرائیلی را جدی گرفته و برده داری را مجددا در سال 2010 احیا کند (+)، می‌تواند براحتی حرف در دهان تونی بلر بگذارد و بدون آنکه لزومی به ذکر منبع ببیند با خبرش مجمع تشخیص مصلحت را هم حسابی کفری کند! بخوانید:

روابط عمومی مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت: دروغ و جعل خبر، وظیفه سازمانی رجانیوز است!

۱۳۸۹/۰۷/۲۹

رجا نویز حرکت اعتراضی زنان اسرائیلی را واقعی پنداشته و فروشگاه برده‌داری کشف می‌کند!

منبع: وبلاگ زبان سبز
تیتر اصلی: "دروغ بدتر است یا صهیونیسم؟"
خلاصه: در اعتراض به تجارت ث.ک.ص و برای جلب توجه مردم به این موضوع گروهی از زنان فعال حقوق بشر در اسرائیل طی حرکتی نمادین در یکی مراکز فروش اسرائیل ، در ویترین‌ها با شکل و شمایلی همچون برده‌ها، گریم‌های افراد کتک‌خورده و تحت آزار قرار گرفته و با برچس‌های قیمت حاضر شدند (اصل خبر در یورونیوز). اما سایت رجا نیوز وابسته به نزدیکان احمدی‌نژاد این اعتراض را واقعی تصور کرده و تحت عنوان یک خبر از امری متداول در اسرائیل (فروش برده‌های جن.ث.ی) آنرا منعکس کرده است (خبر رجا نیوز)!

تصویر:




۱۳۸۹/۰۷/۱۹

28 سوال نوری‌زاد از رهبری به صورت تلگرافی

[متن کامل + + +]

1- حریم خصوصی؟
2- اقلیت‌های دینی؟
3- مواد مخدر؟
4- رواج دروغ؟
5- نظارت استصوابی؟
6- آزادی بیان؟
7- دخالت نظامیان؟
8- سرکوب مطبوعات؟
9- سرکوب احزاب؟
10- سینمای آزاد؟
11- شبکه‌های مستقل تلوزیونی؟
12- رسانه‌های دروغ؟
13- ریا؟
14- لباس شخصی‌ها؟
15- پلیس ظالم؟
16- زندانی سیاسی؟
17- نقد رهبری؟
18- احساس آزادی؟
19- راهپیمایی؟
20- نقد رئیس‌جمهور؟
21- خون به ناحق ریخته شده؟
22- افول اسلام در ایران؟
23- NGO ها؟
24- کهریزک؟
25- دستگاه قضایی و دروغ؟
26- تریبون برای مخالف؟
27- افکار عمومی؟
28- ادب؟

۱۳۸۹/۰۷/۱۵

خبرگزاری فارس رکورد بزرگترین دروغ را باردیگر می‌شکند: 2.2 میلیارد کامنت برای احمدی‌نژاد!

همانطور که اطلاع دارید بزرگترین دروغی که خبرگزاری فارس با آن رکورد دار بود، دروغ رای 24 ملیونی احمدی‌نژاد در انتخابات 88 بود. اما اینبار فارس‌نیوز موفق شد رکورد خودش را شکسته و با خبر «بازتاب سخنرانی احمدی‌نژاد در نیویورک، 2.2 میلیارد کامنت در فرانس24» باردیگر خودش را عنوان بزرگترین دروغ‌گو مطرح کند:


این دروغ تا حدی بزرگ بود که فرانس24 را به واکنش (البته همراه با مقادیری طعنه) واداشت:
«[..] تنها ۲۵ کامنت در بخش فرانسوی و ۶ کامنت در بخش انگلیسی زیر خبر مربوط به سخنرانی احمدی‌نژاد درج شده بود. ما نمی‌دانیم فارس‌نیوز 2.2 میلیارد را از کجا آورده است اما با توجه به اینکه حدود 1.5 میلیارد کاربر اینترنت در دنیا وجود دارد، باور کردن خبر فارس کمی سخت به نظر می‌رسد [..]»
عکس خبر فرانس24 به همراه عکس خبر در فارس:


البته همانطور که رادیوزمانه می‌گوید کپی رایت این دروغ بزرگ درواقع به فرزاد جمشیدی، مجری صدا سیما بازمی‌گردد. وی هنگامی که می‌خواست از ا.ن. برای سخنرانی در مراسمی در ساوجبلاغ دعوت کند، این دروغ بزرگ را گفت و باعث مشهور شدن فارس‌نیوز شد! خواندن گزارش کامل رادیو زمانه توصیه می‌شود.

۱۳۸۹/۰۷/۱۴

دو مطلب از سایر وبلاگ‌ها در باب دروغ

یک. «آيا رسانه‌هاي سبز مانند كودتاچيان دروغ مي گويند؟» / از وبلاگ مسیر سبز
در این مطلب نویسنده از رواج برخی اخبار بدون منبع و استناد در بعضی از رسانه‌های سبز و همچنین وب‌سایت بالاترین گله‌مند است و جمع‌بندی می‌کند که:
«اين اخبار زمينه ساز تحليل هاي غلط هستند و تحليل هاي غلط زمينه ساز راهبردهاي غلط مي شوند و مهمتر از همه همان بي اعتمادي نسبت به تمامي خبرها است كه موجب سرخوردگي برخي همراهان جنبش سبز مي شود. اميدوارم از اين پس سايت هاي خبري سبز هم تعلقات حزبي و عقيدتي خود را در انتشار اين اخبار كنار بگذارند و هم تلاش بيشتري در تاييد صحت وسقم اين اخبار داشته باشند.»
دو. «رسوا کردن دروغ بر دروغ گو اولویت دارد» / از وبلاگ مجمع دیوانگان
در این مطلب نویسنده از افتادن در دام کودتا چیان برای رسوا کردن دروغ صحبت می‌کند. این مساله که ما برای رسوا کردن دروغ‌های احمدی‌نژاد وارد بازی کثیف و سفسطه‌های مقایسه‌گونه‌ی او شویم، به عقیده‌ی نویسنده حرکت در مسیر نادرستی است. نویسنده پیشنهاد می‌کند به جای سعی در رسوا سازی دروغ‌ها و همیشه یک گام از کودتاچیان عقب بودن، فرهنگ مقابله با دروغ را در خودمان ایجاد کنیم:
«پیشنهاد جایگزین من، پرداختن به اصل مسئله دروغ پردازی به جای یافتن مصادیق دروغ است. برای نمونه می توان به همان مثل معروف مراجعه کرد که «اگر می خواهید کسی را یک شب سیر کنید به او ماهی بدهید، اما اگر می خواهید برای تمام عمر سیرش کنید به او ماهی گیری یاد بدهید». به باور من اگر یک فعال رسانه ای قصد دارد تا فعالیت دروغ پردازان را محدود سازد و عرصه را روز به روز بر آنان تنگ تر کند، بهتر است به جای تلاش در زمینه دروغ یابی، تمرکز خود را بر روی ترویج فرهنگ «پرسش گری» و «جست و جو گری» متمرکز کند. اگر هر یک از ما به جای شنیدن و بلافاصله پذیرفتن اطلاعات، عادت کنیم آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، فعالیت دروغ پردازان بسیار دشوار –اگر نگوییم غیرممکن- خواهد شد.»

۱۳۸۹/۰۷/۱۰

افسانه‌ی دکتر حسابی و انیشتن

ایمیلی تحت عنوان «يكي از خاطرات مهندس ايرج حسابي از دكتر حسابي» و با موضوع «انيشتين سر سفره هفت سين دکتر حسابي» مدتی است که دست به دست می‌شود و داستان بسیار عبرت آموزی برای ما ایرانیان بیان می‌کند از سفره‌ی هفت‌سینی که دکتر حسابی پهن کرده است و بسیاری از بزرگان فیزیک تاریخ در آن شرکت کرده و مبهوت تاریخ ده هزار ساله‌ی ایران شده اند.

اول. عکسهای به کار رفته که مثلا قرار است انیشتن و دکتر حسابی را نشان دهند درواقع انیشتن را به همراه کورت گودل (ریاضی‌دان، منطق‌دان و فیلسوف آمریکایی اتریشی الاصل) نشان می‌دهد. کافی است عبارت Einstein and Godel را در گوگل جستجو کنید تا نه تنها عکس‌های موجود در این ایمیل بلکه عکسهای دیگری را نیز از این دو دوست پیدا کنید.


دوم. دکتر حسابی یکی از اولین‌ها در ایران است. پایه گذار ایستگاه هواشناسی؛ اولین رادیو؛ اولین بیمارستان خصوصی، اولین مرکز پژوهشهای هسته‌ای؛ پایه‌گذار مرکز جئوفیزیک دانشگاه تهران، تدریس فیزیک نوین و... موارد نسبتا زیادی از این دست. به خاطر تمام خدمات اینچنین، سمتهای مدیریتی (وزیر علوم در دوران مصدق) و اینکه زمانی که حتی شاید به زحمت 5 درصد از ایرانیان سواد داشتند او مدرک دکترای فیزیک داشت شخصیت بزرگ و قابل افتخاری است. اما دکتر حسابی به هیچوجه از مشاهیر دنیای فیزیک نیست. هرجقدر هم اینترنت را جستجو کنید یک مقاله‌ي انگلیسی در زمینه‌ی فیزیک از او در نشریات معتبر نخواهید یافت؛ اما متاسفانه پسرشارلاتانی دارد! دکتر حسابی نه دوست و همکار انیشتن یا سایربزرگان فیزیک زمان خود بوده است و نه وزنه‌ای در فیزیک دنیا و حتی ایران است. این مطلب دکتر رضا منصوری فیزیک‌دان برجسته ایرانی را در این زمینه حتما بخوانید (به فرمت PDF).

سوم. اگر به دنبال یک فیزیک‌دان ایرانی برای افتخار کردن می‌گردید می‌توانید به سراغ دکتر کامران وفا، استاد دانشگاه هاروارد، بنیانگذار نظریه‌ي F-Theory بروید. این مطلب وبلاگ ابدیت را در این زمینه از دست ندهید.

در پایان. به قول دکتر رضا منصوری «از انسان‌های ساده‌ی زحمت‌کش و دوست‌دار ایران بت نسازیم و نسل‌ها را با دروغ تباه نکنیم»

۱۳۸۹/۰۷/۰۸

تصویر ساختگی از نقاشی چهره‌ی میرحسین توسط یک دختر نقاش فرانسوی

تصویر زیر در ایمیل‌های فورواردی با عنوان «نقاشی دختر فرانسوی» و با توضیح «و آنگاه که خدا می خواهد کسی را عزت بخشد» فوروارد می‌شود.


حال آنکه این تصویر کاملا ساختگی است و توسط وب‌سایت PhotoFunia به صورت خودکار ساخته می‌شود. کافی وارد این قسمت شده، عکس خودرا بدهید و با افکت دختر فرانسوی (!) تحویل بگیرید. مثلا نقاشی تصویر ا.ن. را توسط همین دختر فرانسوی ببینید:


آیا موسوی به چنین دروغ‌هایی برای محبوبیت نیاز دارد؟ مگر موسوی برای مبارزه با دروغ در کنار مردم نایستاده است؟ چرا ما مردم با دروغ سعی می‌کنیم در کنار او بایستیم؟ دروغ نگوییم. تصاویر مشکوک را فوروارد نکینم و در این روزگار شدیدا آلوده به دروغ تا از منبع تصویری مطمئن نشدیم آن را پخش نکنیم.

وقتی روزنامه‌ی ایران از دید روانشناسان اروپایی هرچه دلش بخواهد در مورد ا.ن. می‌بافد / محفل دوستان امید

منبع: وبلاگ محفل دوستان امید
تیتر اصلی: "دروغ ناشیانه دیگری از روزنامه ایران"
خلاصه: روزنامه‌ی ایران خبری به نقل از خبرگزاری AKI ایتالیا بیان می‌کند که در آن یک روانشناس اروپایی در تحلیل رفتار احمدی‌نژاد اورا «مرد راهبردی» و «با صلابت» می‌نامد. درحالیکه ترجمه‌ی متن اصلی خبر نشان می‌دهد که این روانشناس در تحلیل رفتار احمدی‌نژاد سخنی کاملا متفاوت گفته است: «به نظر می رسد احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شخصیت پیچیده و دشواری دارد که پر از تناقض است و قلبی از سنگ که گویی کاملا دور از دسترس است، وی با بررسی حرکات صورت احمدی نژاد در طی سخنرانی او در روز پنج شنبه نتیجه گرفته که بی احساسی رئیس جمهور ایران او را به رقیبی دشوار در مذاکره تبدیل می سازد. او شخصیتی دارد که با جهان احساسات بیگانه است.»
منابع:
خبر از خبرگزاری IKA
خبر روزنامه‌ی ایران

رجانیوز ساختمان درحال ساخت اپل را به کعبه تشبیه کرده آن‌را توهین به مقدسات اسلام می‌نامد / ندای امروز

منبع: وبلاگ ندای امروز
تیتر اصلی: "نامه‌وارده: گاف خبری رجانیوز- وقتی فروشگاه اپل به کعبه تشبیه می‌شود!"
خلاصه: رجا نیوز تصویری از فروشگاه درحال ساخت شرکت کامپیوتری اپل در نیویرک منتشر کرده و آنرا «توهین شرکت اپل به مقدسات اسلام» می‌نامد. این تصویر درواقع فروشگاه درحال ساخت را نشان می‌دهد و سیاهرنگ بودن نمای معکبی ساختمان به دلیل برچسب‌های شیشه‌های درحال ساخت است.

تصویر:



تغییر در نحوه‌ي به‌روزرسانی

حالا که فرصت نمی‌کنم این وبلاگو به‌روز کنم و مطالب اریجینال بنویسم؛ سعی می‌کنم با گردآوری مطالبی که در وب می‌بینم اینجار رو به روز کنم. دروغ رو باید رسواش کرد خیلی از دروغ‌های بزرگ با تکرار و تکرار به خورد ما داده شده و ما هم لازمه تا رسواییش رو تکرار و تکرار کنیم!

۱۳۸۹/۰۴/۱۴

دروغ‌های فوتوشاپی

ارتش سبز آزادی بخش ایران:
این روزها عکسی در وبلاگ های کودتاچیان دست به دست می شود با این عنوان:
"حمله پیرمرد رزمی‌کار به موسوی، پیرمرد رزمی کار موسوی را زد!"
اين تصوير فتوشاپيست ساخت کودتاچيان برای انحراف افکار عمومی:



۱۳۸۹/۰۴/۰۷

عناوین دروغ‌های روزانه در وبلاگ بهنام قلی‌پور

«بهنام قلی‌پور» در وبلاگش دست به کاری خلاقانه زده‌است و مجموعه‌ای از دروغ‌های روزانه را گردآوری می‌کند. با کلیک بر روی برچسب دروغ‌ها در این وبلاگ می‌توانید به «عناوین مهمترین دروغ‌های ۲۴ ساعت گذشته» طی چندماه اخیر دسترسی پیدا کنید!
کاری ستودنی است که باید به مجری آن به خاطر خلاقیت و پشتکارش احسنت و تبریک گفت.

۱۳۸۹/۰۳/۲۹

عکسی از هندوراس و دروغ‌گویی روزنامه‌ی ایران

عکس زیر در روزهای پرالتهاب پس از انتخابات 22خرداد88 به جنبش اعتراضی مردم ایران نسبت داده شد. مخصوصا در توئیتر و بین غربی‌های بی‌خبر می‌دیدم که این عکس به عنوان عکسی از ایران دست به دست می‌شد.



برای یک ایرانی که سیرحوادث و تصاویر آن روزها را از اینترنت دنبال می‌کرد فهمیدن اینکه این عکس از ایران نیست دشوار نبود اما اینکه یک غربی این عکس را از ایران بداند عجیب نمی‌نموند. این عکس از اعتراضات هندوراس است که اتفاقا همان‌روزها در آنجا هم اعتراضاتی به پا بود.

حال پس از یک سال از حوادث خونین ایران، روزنامه‌ي حکومتی ایران از این عکس در ویژه‌نامه‌ی سالگرد انتخابات استفاده کرده است و زیر آن نوشته است: [حمله‌ي اغتشاش‌گران به نیروی انتظامی]!


توضیحات بیشتر را در اینجا بخوانید.

اینکه مردم عادی و کاربران غربی توئیتر این عکس را از ایران بدانند عجیب نیست اما اینکه پس از یک‌سال یک روزنامه‌ي حرفه‌ای و رسمی کشور از این عکس استفاده می‌کند آیا دلیلی جز «دروغ» برای مظلوم نمایی دارد؟

تعداد دیگری از تصاویری که آن‌روزها به عنوان عکس‌های جنبش سبز جا زده‌شدند اینجا آمده است. مراقب باشید اگر روزی در ویژه‌نامه‌های روزنامه‌ی حرفه‌ای ایران آن‌ها را دیديد گول نخورید!

۱۳۸۹/۰۳/۲۷

آیا بی‌بی‌سی ناخودآگاه مارا فریب می‌دهد؟

طی یک سری بحث‌های نسبتا طولانی با یک هم‌کار طرفدار حکومت، پس از اینکه به وی موارد زیادی از دروغ‌گویی رسانه‌های حکومتی را نشان دادم (مخصوصا دروغ‌ها و سوتی‌های فارس‌نیوز که کمانگیز تعداد زیادی از آنها را رو کرده است) هم‌کارم مدعی شد که بی‌بی‌سی خیلی "حرفه‌ای" است و با روش‌هایی مثل تعداد و موضوع اخبار اذهان را منحرف می‌کند. من برای رد این ادعا یک آزمایش ساده با استفاده از موتورجستجوی محبوب و معروف گوگل ترتیب دادم. در این آزمایش تعداد دفعات به کار رفتن یک کلمه‌ی خاص در وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی را با استفاده از گوگل جستجو کردم تا ببینم آیا می‌توانم الگوی خاصی که نشانگر "مقاصد خاص" و "شیطانی" خبرگزاری "حرفه‌ای" بی‌بی‌سی فارسی باشد پیدا کنم یا خیر.
با کلیلک بر روی لینک هر کلمه می‌توانید بفهمید که این آزمایش ساده چگونه ترتیب داده‌شده‌است.

اول از اشخاص:
محمود احمدی نژاد: About 37,600 results
میر حسین موسوی: About 23,900 results
اوباما:‌ About 4,220 results

میرحسین موسوی با آنکه مخصوصا در یک سال اخیر خبرساز بوده‌است بازهم از احمدی‌نژاد عقبتر است و اوباما از هردو بسیار عقب‌تر است.

غزه: About 5,630 results
اسرائیل: About 2,920 results
عراق: About 9,900 results
ایران: About 32,600 results
افغانستان: About 28,400 results
بریتانیا: About 10,300 results
آمریکا: About 21,800 results

بازهم هیچ‌گونه نتیجه‌اي مبتنی بر تئوری توطئه نمی‌توان از این نتایج گرفت. اسرائیل کمتر از غزه و عراق است. تکرار بیشتر اسم ایران و افغانستان در یک خبرگزاری فارسی زبان هم که بیشتر حول اخبار فارسی‌زبانان است طبیعی است.

صلح :About 8,980 results
جنگ: About 11,200results
فوتبال: About 7,910 results
نماز: About 933 results
رقص: About 607 results
سکس: About 144 results
روزه: About 1,740 results

بازهم هیچ الگویی که بشود از آن تئوری توطئه استخراج کرد دیده نمی‌شود.
[توضیح: ممکن است با تغییر زمان و تغییر میزان ایندکس کردن موتور جستجوی گوگل و همچنین دوگانه بودن بعضی از حروف در زبان فارسی همچون ی و ي، نتایجی که شما بدست می‌آورید با نتایج فوق فرق کند اما این تفاوت جزئی خواهد بود و تغییری اساسی در نتایج نخواهد داد.]

"لباس آکادمیک غربی به احترام ابوعلی سینا، آوی سنت نامیده می‌شود"

در یک ایمیل فورواردی عکس زیر آورده‌‌شده‌است:


و سپس ادعا شده است:

«یك نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی كه خود ما آنرا نمی شناسیم ردای فارغ التحصیلی است. لابد تا به حال شما هم دیده اید وقتی یك دانشجو در دانشگاههای خارج می خواهد مدرك دكترای خود را بگیرد، یك لباس بلند مشكی به تن او می كنند و یك كلاه چهارگوش كه از یك گوشه آن یك منگوله آویزان است بر سر او می گذارند و بعد او لوح فارغ التحصیلی را می خواند.
هنگامی كه از ما سوال می شود كه این لباس و كلاه چیست؟ چه پاسخی میدهید؟! هنگامی كه از یك اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریكایی سوال شود این لباس چیست كه شما تن فارغ التحصیلانتان می كنید می گویند ما به احترام «آوی سنت» (ابن سینا) پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می پوشیم.
آنها به احترام «آوی سنت» كه همان «ابن سینا»ی ماست كه لباس بلند رداگونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می كنند. آن كلاه هم نشانه همان دستار است (کمی فانتزی شده) و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی كه ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دستار آویزان می كردیم و به دوش می انداختیم. در اروپا و آمریكا علامت یك آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و كلاه ابن سینا می گذارند، ولی ما خودمان نمی دانیم !!»

نوشته بدون هیچ مدرک و استنادی و تنها براساس یک شباهت، پوشش آکادمیک غربی را مدیون ما ایرانی‌ها می‌داند! برای اثبات دروغ بودن این ادعا سه نکته‌ی زیر کفایت می‌کند:

1. اسم ابن سینا را به لاتین Avicenna می‌گویند و نه به قول این متن «آوی سنت». مگر ابن‌سینا قدیس (Saint- سنت) بوده است!؟

2. این مدخل بلند بالای وی‌کی‌پدیا در مورد لباس‌های آکادمیک غربی است. یه سرچ کوچک (CTRL+F) در این متن نشان می‌دهد که هیچ کجا اسمی از ابن سینا (Avicenna) نیامده‌است.

3. خواندن این متن کوتاه نیز در مورد پوشش آکادمیک مفید است. این متن در مورد تاریخچه‌ی ردا و کلاه و ... آکادمیک به‌صورت خیلی مختصر گفته است که این نوع پوشش برمی‌گردد به قرن دوازده-سیزده میلادی، زمانی که دانشگاه به مفهوم امروزش شکل می‌گرفته‌است و بیشتر در کلیساها تشکیل می‌شده است، به همین دلیل و به خاطر سرما لباسهای با ردا و کلاه استفاده می‌شده است و بعد هم به خاطر تمایز و ... بازهم هیچ صحبتی از این سینا نیست!

تصویری که ادعا می‌شود از لورل و هاردی است

عکس زیر در فضای اینترنت پخش شده و در زیر آن نوشته شده است:

"Last picture Of lorel & hardi in 1989
آخرین عکس از لورل و هاردی "


لورل (+) در سال 1965 مرده‌است و هاردی (+) هم 1957 پس عکس به ترتیب 24 و 32 سال پس از مرگ این دو گرفته شده‌است! ضمن اینکه املا درست اسامی لورل و هاردی به ترتیب Laurel و Hardy است نه آنگونه که در متن این ایمیل فورواردی گفته‌شده‌است Lorel و Hardi. این مساله دقیقا نشان می‌دهد که منبع این عکس و ایمیل ایرانی است که همانطور که صحبت می‌کند همانطور هم انگلیسی می‌نویسد!

من از دروغ متنفرم

دروغ دروغ و فقط دروغ! سرتاپای جامعه‌ی مارا فرا گرفته است. از رئیس‌جمهور و رهبر تا فروشنده و کارگر. همه به راحتی دروغ می‌گویند به دروغ استناد می‌کنند و براساس دروغ دیگران را متهم می‌کنند.
من در این وبلاگ سعی دارم به عنوان یک پروژه‌ی شخصی، برخی از بی‌شمار دروغ‌ها و دورویی‌هایی را که با آن‌ها برخورد می‌کنم مستند کنم. این دروغ‌ها می‌تواند مراجع متفاوتی داشته باشد. از صداوسیما گرفته تا خبرگزاری‌های حکومتی و ایمیل‌های فورواردی و حتی باورهای غلط عامه. امیدوارم درمیانه‌ی راه انگیزه‌ام را از دست نداده و بتوانم مطالب خوبی از رذالت‌ها و دروغ‌هایی که در آن تنفس می‌کنیم گردآوری کنم. کمک‌ام کنید!