۱۳۸۹/۱۰/۱۰

وقتی مشرق‌نیوز به دروغ نوه‌ی امام را به راهپیمایی نه دی می‌برد و تابناک اصل ولایت فقیه را از آن استخراج می‌کند

خبری منتشر شده‌‌بود مبنی برحضور سیدعلی خمینی٬ نوه‌ي امام خمینی در مراسم مهدیه‌ي تهران که به مناسبت سالگرد راهپیمایی ضد فتنه(!) نه دی پارسال برگزار شده بود٬ شرکت کرده‌است. این خبر قاعدتا تکذیب شد اما خبرگزاری‌های حکومتی و وابسته به دولت که معمولا کم نمی‌آورند با این حضور خیالی حتی مصاحبه هم کردند و نه تنها حضور امسال را تایید که حضور در راهپیمایی پارسال را هم به دروغ بزرگشان اضافه کردند. خلق این مصاحبه را مشرق نیوز برعهده گرفت (اینجا) و طبق معمول نشریات زنجیره‌ای به سرعت آن را پخش کردند.
یکی از رسانه‌هایی که از این مصاحبه‌ي خیالی حسابی ذوق کرد تابناک بود که برای آن تیتر «بخاطر اهل بیت(ع) و اصل ولایت فقیه در مراسم شرکت کردم» را کارکرده و عکسی نامربوط را هم به خبرش ضمیمه کرده بود تا ماجرا مثلا واقعی‌تر جلوه کند. از سایر رسانه‌هاي اصولگرایی که این دروغ را منتشر کردند نیز می‌توان به رسالت و باشگاه خبرنگاران اشاره کرد.
پس از اصرار این رسانه‌ها برخلق مصاحبه و دروغ‌های یکی از دیگری شاخدار تر٬ دفتر امام خمینی (سایت جماران) خبر را تکذیب کرد (اینجا) و اعلام کرد که «جناب آقای سید علی خمینی روز پنج شنبه نهم دی ماه 1389 در شهر مقدس قم بوده اندو مصاحبه ای نیز با هیچ یک از رسانه های خبری نداشته اند».

من از دوستان راستی صمیمانه می‌پرسم٬ یک رسانه چندبار باید دروغ بگوید تا نزد شما اعتبارش را از دست بدهد؟ یکبار؟ ده بار؟ هزار بار؟ یا اینکه اصولا شما رسانه‌هایی را دوست دارید که خوب «دروغ» می‌گویند و بهتر حکومت و جامعه‌اي منطبق با تصورات ذهنی شما خلق می‌کنند؟

۱۳۸۹/۱۰/۰۸

نداشتن مشروعیت و هفته نامه‌ای محلی که یکشبه روزنامه‌ای معتبر می‌شود

در رسانه‌های زنجیره‌ای حکومت متنی از یک «روزنامه نگار» روس به نام السکاندر پروخانوف منتشر شده است که در آن ایران را همچون مدینه‌ي فاضله‌ای توصیف کرده است که شوروی می‌توانست باشد اما خب متاسفانه نشد! در ادامه نکاتی که در واکنش به این متن در پاسخ به یک همکار طرفدار حکومت به ذهن من رسید می‌خوانید (این متن را از یکی از این لینکها می‌توانید بگیرید):

1- عقده‌ی خود کوچک‌بینی
چرا نظر غربی‌ها اینقدر برای ما مهم است؟ چرا ما باید دنبال کوچکترین مطلبی از نویسندگان «خارجی» بگردیم که ما را تایید کرده باشند و ما به‌صورت گسترده آنرا منتشر کنیم و انرا تاییده‌ای بر مشروعیت خود بدانیم (کافی است این مقاله‌ی کیهان را در گوگل جستجو کنید تا ببینید به چه کثرتی از برادران ارزشی آنرا در وبلاگها و وب‌سایتهایشان منتشر کرده‌اند) آیا دلیل آن جز این است که مشروعیت ما زیر سوال است و ما به هردری می‌زنیم تا مطلبی در تایید خود پیدا کرده و آنرا منتشر کرده و به آن ببالیم؟ (در همین مورد خواندن این مطلب وبلاگ سیبستان را که در نقد عقده‌ی خودکه‌‌تر بینی و خودمرکزجهان‌بینی غالب ِ اصولگرایان نوشته شده است را به شما توصیه می‌کنم).

2- معتبر یعنی چه؟
اگر به وب‌سایت روزنامه‌ی زافترا مراجعه کنید می‌بنید که اولا آخرین شماره‌ی موجود مربوط به 22 دسامبر است پس این نشریه روزنامه نیست و حداقل هفته‌نامه است. با نگاهی به سایت نشریه (ترجمه و مطلب مورد نظر) و اینکه فقط زبان روسی دارد و نحوه‌ي انتشار (هشت صفحه‌ی هفتگی) و تبلیغات چیپ موجود در سایت و تک زبان ِ بودن آن متوجه می شوید که درواقع با یک هفته نامه‌ي محلی طرف هستید. تنها جایی که من توضیحی در مورد این نشریه پیدا کردم اینجاست که می‌گوید این نشریه یک روزنامه در مسکو است که «اخبار محلی» را پوشش می‌دهد! آیا روزنامه‌ی معتبر یعنی همین؟ چند مقاله از گاردین و نیویورک تایمز و ... در حمایت از جنبش سبز برای شما بیاورم کافی است؟

3- سیاست یک بام و دو هوا
اگر نظرات غربی‌ها برای شما و حاکمیت مهم و قابل توجه است چرا فقط نظرات مثبت و مورد علاقه‌ی شما اجازه‌ی انتشار دارند؟ چند متفکر؛ استاد دانشگاه٬ سیاست‌مدار٬ هنرمند و حتی ورزشکار خارجی می‌خواهید برای شما نام ببرم که از جنبش سبز حمایت کرده و مخالف سیاست‌های حکومت ایران هستند و وضع حقوق بشر را در ایران زیر سوال برده‌اند؟ به ازاء هر یک ایمیل اینچنینی شما٬ من حاضرم ده مورد ازحمایت روزنامه‌نگاران و روشنفکران «معتبر» از جنبش سبز برای شما بفرستم٬ اما می‌دانید که در نظر حکومت این اظهار نظرها «مداخله در امور داخلی» کشور ماست! تا وقتی کسی از حکومت ایران تعریف کند هفته‌نامه‌ محلی‌اش تبدیل به یک روزنامه‌ي معتبر می‌شود و نظرش حلوا حلوا می‌شود اما کافی است نظرش انتقادی باشد٬ آنگاه صهیونیست و عنصر بیگانه و مداخله‌جوی و امثالهم است. برای نمونه شما را به‌خواندن نظرات «نوام چامسکی» در مورد جنبش سبز و حرکت آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران دعوت می‌کنم. چامسکی از بزرگترین متفکرین زنده‌ی حال حاضر دنیاست٬ کافی است نگاهی به صفحه‌ي ویکی‌پدیای پرو و پیمان او بیاندازید٬ تقریبا از هردانشگاهی از شرق و غرب دنیا مدرک افتخاری دارد و نظریات او مخصوصا در حوزه‌ی زبان‌شناسی در زمان خودش دنیا را تکان داده است. اگر مصاحبه را خوانده باشید می‌بینید که این متفکر چقدر «مستقل» بوده و در کنار انتقادات تندی که از غرب و سیاست‌های آمریکا دارد در عین حال منتقد حکومت ایران نیز هست٬ آنرا استبدادی دانسته و در کنار مردم ایران ایستاده‌است. اساتید دانشگاه و متفکرین زیادی را می‌توانم برای شما نام ببرم که در کنار جنبش سبز ایستاده‌اند و منتقد حکومت ایران هستند اما بنابر سیاست «یک بام و دو هوا» طبیعتا شما هیچ اطلاعی از آن‌ها ندارید و یا اگر دارید فقط بخش انتقادات آن‌ها از غرب در رسانه‌های مورد علاقه‌ی شما منعکس شده است.

4- نظرات توریست‌ها چقدر برای ما مهم است؟
از همه‌ی این موارد که بگذریم نظرات اشخاصی مانند این روزنامه‌نگار روسی برای من یک دید کاملا توریستی از ایران است. مدت بسیار کوتاهی به ایران می‌آیند و از اینکه برخلاف تبلیغات غرب٬ ایران را کشور پیشرفته‌ای با بزرگ‌راه‌ها و ماشینهای جدید و جوانان عمدتا تحصیل کرده و خوشتیپ می‌بینند (عمدتا برای این عزیزان ایران در نیمه‌ی بالایی تهران خلاصه می‌شود!) شوکه شده و با این برداشت سطحی نظراتی به همین نسبت سطحی هم می‌دهند و می‌روند. برای نمونه اگر به خاظر داشته باشید کریس‌دی‌برگ یکسال قبل از انتخابات به ایران آمد و شدیدا مورد استقبال ایرانیان قرارگرفت (اگر نمی‌شناسید کریس‌دی‌برگ یک خواننده‌ي پاپ ایرلندی است که در بین جوانان ایرانی بسیار پرطرفدار است و فکر نمی‌کنم شما دانشجویی را پیدا کنید که قطعاتی از اورا نداشته باشد٬ مخصوصا دردهه‌ي هفتاد و اوائل دهه‌ي هشتاد موزیک او ورد زبان جوانان ایرانی بود) آقای کریس‌دی‌برگ که از این استقبال و پذیرایی گرم٬ حسابی ذوق‌زده شده بود در یک مصاحبه‌ي مطبوعاتی گفت که تهران از لندن هم امن‌تر است. نظری که شدیدا توسط حکومت هم روی آن مانور شد... چند وقت پیش در برنامه‌ی کوک ِ بی‌بی‌سی فارسی مصاحبه‌ای دیدم از همین آقای کریس‌دی‌برگ که الان ترانه‌ای در سوگ «ندا» خونده بود٬ نظرش کاملا در مورد حرفی که زده بود عوض شده بود و خودش هم اعتراف می‌کرد که در ایران فقط چندروزی مهمان بوده و در رستوران‌ها و موزه‌ها و مصاحبه‌ها وقتش گذشته و امیدوار بود که ایران هرچه زودتر به آزادی برسد تا بتواند بالاخره برای طرفدارانش در ایران کنسرتی برگزار کند!

5. حقانیت جای دیگری است
با همه‌ی طرفداری که از جنبش سبز و حرکت مردم ایران توسط متفکرین و هنرمندان خارجی می‌شود آیا اینها دلیلی بر حقاینت این جنبش لست؟ به نظر من خیر٬ اینها می‌تواند قوت‌قلب دهنده باشد اما من حقانیت را در جای دیگری دیدم
من حقانیت را در شادی و شور و امید مردم ایران در حرکت سبزشان قبل از انتخابات در سرتاسر ایران دیدم٬ در زنجیره‌ي سبز از تجریش تا راه آهن دیدم؛ در ترافیک و شور بلوار وکیل آباد تا طرقبه دیدم....
من حقانیت را در راهپیمایی ملیونی روز 25 خرداد تهران دیدم. خودم متاسفانه در این راهپیمایی نبودم اما از تصاویر و ویدئوهای زیادی که منتشر شد و همچنین از بین صحبت‌ها و نوشته‌های دوستان و اطرافیان٬ شاهد یک روز تاریخی در ایران بودم و مطمئنم این روز در تقویم آینده‌ی ایران ثبت خواهد شد.
من حقانیت را در این سخنرانی محتشمی‌پور(رئیس کمیته‌ی صیانت از آراء موسوی و وزیر کشور دوران موسوی و از بنیانگزاران حزب‌ا.. لبنان) در 27 خرداد دیدم. دلایلی که آنموقع محتشمی پور برای تقلب می‌آورد هنوز که هنوز است هیچکدامش پاسخ داده نشده و به روشنی تقلب در انتخابات را نشون می‌دهد. (توصیه می‌کنم اگر این سخنرانی را ندیدید حتما ببینید.)
من حقانیت را در بیانیه‌هایی متین و سراسر ادب و منطق میرحسین موسوی دیدم٬ بیانیه‌ها و خواسته‌هایی که نه تنها هیچکدامشان پاسخ داده نشدند بلکه سیل تهمت‌ها و اتهامات را به سوی میرحسن سرازیر کرد (از سران فتنه و بزغاله و گوساله خواندن تا درخواست اعدام کردن و جیره بگیر انگلیس وماسون خواندن و هزاران اتهام بدون دلیل و مدرک دیگر) هرچه گذشت مردانگی و ایستادگی میرحسین و کروبی و بی‌سلاح بودن حکومت در مقابل اینان بیشتر و بیشتر برای من آشکار شد. (منظورم از سلاح٬ البته منظق و استناد است و گرنه سلاح سردو گرم که فراوان دارند و استفاده کردند و حتی خواهرزاده‌ی موسوی را هم کشتند!)
من حقانیت را در نامه‌های اسیران جنبش‌سبز در زندان دیدم (نامه های عبدا.. مومنی، محسن امین زاده، نوریزاد، حمزه کرمی و خیلی‌های دیگر)
من حقانیت را در حکم شش سال حبس و 20 سال محکومیت از فیلم‌سازی جعفر پناهی دیدم. وقتی حکومتی از فکر کردن (فیلم‌ساختن) هنرمندش اینقدر می‌ترسد که به این شدت سرکوبش می‌کند٬ حتما حقیقت بزرگی را پنهان می‌کند...

۱۳۸۹/۱۰/۰۳

وقتی یک دیوار ِ دروغین می‌تواند تمام سقف را نگه‌دارد!

منبع: نانوشته هاي ناشناخته
تیتر اصلی: "اثبات دروغ بودن سالم ماندن دیوار با عکس احمدی نژاد "
خلاصه: استاندار کرمان ادعا کرده‌است طی زلزله‌ی هفته‌ی گذشته٬ از چهار دیوار یک ساختمان٬ یک دیوار آن که عکس احمدی‌نژاد را داشته سالم مانده و سه دیوار دیگر فروریخته است. عکسی نیز برای اثبات این ادعا منتشر شده است٬ حال آنکه همانطور که از این عکس به‌وضوح مشخص است سقف این ساختمان کاملا پابرجاست٬ حال چگونه ممکن است که یک سقف فقط بر روی یک دیوار باقی بماند و فرور نریزد٬ جز اینکه کل داستان دروغ باشد؟

تصویر:


دروغ، دروغ، دروغ …

منبع: کلمه
پندار نیک را با سفاهت، گفتار نیک را با وقاحت و کردار نیک را با قساوت یکی گرفته اند و بی شرمانه از مکتب ایرانی می گویند. روزها به تمدن ایرانی می نازند شب ها به خانه های ایرانیان می تازند. به اسم مهرورزی، عوام فریبی می کنند و به نام ملت، دولت می پرورند. توهم و خرافاتشان را بصیرت می دانند و نمی دانند که به جهل مرکب گرفتارند. بزرگ ترین زندان خبرنگاران جهان را بنا کرده اند و از آزادترین کشور جهان می گویند . رتبه ی اول اعدام های جهان را با داعیه ی مدیریت جهان یکجا می خواهند . فرعونی می کنند و از اسلام و دیانت دم می زنند. از دموکراسی دینی می گویند و به موبوکرات ها پناه آورده اند. داعیه ی تقوا دارند و جز غوغا نمی دانند . جمهوریت و اسلامیت را برانداخته اند و باز هم مدعی نظام اند سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده اند. [متن کامل]

وقتی حتی وزیر احمدی‌نژاد هم اورا دروغ‌گو خطاب می‌کند

پس از برکناری فضاحت‌بار منوچهر متکی در حین ماموریت در سنگال که صدای همه را در آورد٬ ابتدا معاون اول احمدی‌نژاد درمراسم تودیع متکی (که خود متکی در آن شرکت نکرد) به دروغ گفت که متکی را با خبر کرده بودیم٬ درحالیکه متکی این دروغ را تکذیب کرد (خبرگزاری مهر-28 آذر) و سپس خود احمدی‌نژاد بود که در مصاحبه‌ی مطبوعاتی که در ترکیه داشت در حین تکرار این جمله که «چیزی از توش در نمی‌ياد» گفته بود منوچهر متکی از برکناری خود با خبر بوده است. دروغی که با واکنش سریع متکی روبرو شد «متکی با صدور بیانیه ای اظهارات احمدی نژاد را رد کرد» (خبرگزاری مهر-3 دی).

آدمی که در این سطح و به این راحتی دروغ می‌گوید شما خود حدیث مفصل بخوانید....

۱۳۸۹/۰۹/۱۹

فرمودند: "با جمله‌ی «تن ناقصی دارم» ِ رهبری گریه کردند"

فرمودیم:
نوشتید که گریه کردید. ما هم وقتی صحنه ی قتل ندا را دیدیم گریه کردیم،
وقتی از کشته شدن سهراب اعرابی با خبر شدیم گریه کردیم،
وقتی تصاویر و ویدئوهای حمله‌ی شبانه‌ی بسیج و نیروی‌انتظامی به کوی دانشگاه تهران (شب 25 خرداد) را دیدیم گریه کردیم،
وقتی بعد از تظاهرات ملیونی سکوت 25 خرداد از کشته شدن هشت نفر از تظاهرات کنندگان با خبر شدیم گریه کردیم،
وقتی از کشته شدن محسن روح الامینی و سه نفر دیگر در کهریزک باخبر شدیم گریه کردیم،
وقتی شهرام فرج زاده و شبنم سهرابی با ماشین نیروی انتظامی؛ ظهر روز عاشور در میدون ولی عصر زیرگرفته شدند گریه کردیم،
وقتی سیدعلی موسوی، خواهرزاده ی موسوی روز عاشورا ترور شد گریه کردیم،
وقتی دوستهایمان را پس از روزها زندان انفرادی در دادگاههای نمایشی دیدیم گریه کردیم،
وقتی نامه های زندانیان را از شکنجه های جسمی و روحی که در زندان برآنها رفته بود خواندیم گریه کردیم، (نامه های عبدا.. مومنی، محسن امین زاده، نوریزاد، حمزه کرمی و خیلی‌های دیگر)
وقتی باتوم خوردیم، اشکاور خوردیم، گاز فلفل خوردیم...
ما گریه کردیم و با تمام وجود فهمیدیم که وقتی فرعون دستور سرکوب می ده و می گه هرکس برای اعتراض به خیابون بیاد مسئولیتش متوجه خودش و کاندیداهای معترض هست یعنی چی... ما همچنان هم گریه می کنیم اما می دانیم که حکومت به کفر باقی می ماند اما به ظلم نه!

[جان‌باختگان اعتراضات به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران]

فرمودند: "آقای موسوی میتونست از روشهای قانونی استفاده کنند"

فرمودیم:
جوان با بصیرت عزیز چقدر از روش های قانونی موسوی با خبری؟ چقدر از جلسات محتشمی‌پور (رئیس کمیته‌ی صیانت از آراء موسوی و وزیر کشور دوران موسوی و از بنیانگزاران حزب‌ا.. لبنان) با شورای نگهبان و وزارت کشور با خبری؟ یعنی اینقدر ساده‌ای که فکر می‌کنی موسوی که خودش با شعار قانون‌گرایی و عمل به قانون اساسی و جلوگیری از دروغ به میدون اومد یک شبه تصمیم گرفت قانون روکنار بذاره؟ اصلا هیچکدوم از بیانه‌های موسوی رو‌می‌خوندی؟ اصلا می‌دونی که راهپیمایی مسالمت آمیز یکی از اصول قانون اساسی ماست؟ (اصل 27) یعنی حتی راه‌‍پیمایی هم خودش یک راه قانونیه! می‌دونم این مدت شدیدا با تلوزیون و فارس نیوز و ... تحت سم‌‍پاشی بودی تا حدی که فکر می‌کنی موسوی (این پیر سیاست، کسی که مملکت رو از دوران جنگ عبور داد) سیاست رو کنار گذاشت و لشکر کشی خیابونی کرد! ازت عاجزانه خواهش می‌کنم این ویدئوهای سخنرانی محتشمی‌پور در روز 27 خرداد رو ببینی تا بفهمی چه کسانی دنبال قانون رفتند و چه کسانی به نفعشون بود تظاهرات مسالمت آمیز مردم رو به خشونت بکشن و بعدهم به شدت سرکوبش کنن... خواهش می‌کنم این ویدئوهارو ببین و بعد نظرتو بگو. درمورد سایر صحبت‌هات هم فعلا چیزی نمی‌گم چون متوجه‌ام که خیلی چیزا رو نمی‌دونی و کلی چیز هست که باید به‌ت گفت....
ویدئوها اینجاست
فرمت 3gp رو بگیر که سبکتره. اگر نتونستی بگیری بگو تا برات ایمیل کنم.

[وبلاگی ارشی‌ای که کامنت بالا برایش گذاشته شد، کامنت را منتشر نکرد.]